ای که نداری ز جهان جز گله!
نکاتی در باب گله از دیگران
گله کردن، همیشه هم بد نیست؛ گاهی شکایت منصفانهای است که میخواهد رابطهها را بهتر کند اما امان از عادت به گله کردن که در آن، همیشه ناراضی بودن و شکایت از جامعه و آدمهایش حرف اول را میزند.
یک دام برای آرامش
گله یا شکایت کردن، یکی از عادتهای رایج ما آدمهاست. جملات آشنایی مثل «چرا دیگه یاد ما نمیکنید!» «تو به کار من رسیدگی نمیکنی» «یادت میاد آخرین بار کی به من زنگ زدی؟» «حیف از اون همه زحمت که برای تو کشیدم» و... .
آرامش ما به میزان توقعات ما از خودمان و دیگران بستگی دارد. جالب اما اینکه یک فرد منطقی وقتی از خودش متوقع میشود، به تلاشش اضافه میکند تا نتیجه بهتری بگیرد و سعی در بهتر کردن عملکردش میکند؛ اما وقتی از دیگران پرتوقع میشویم، کمکم سروکله گله و شکایت باز میشود. این نوع دوم توقع، نهتنها به افزایش تلاش و فعال شدن ما کمک نمیکند بلکه فرد را تبدیل به فردی طلبکار و حقبهجانب میکند که میتواند به آرامش، توان و انرژی، روابط اجتماعی و رضایت از زندگی او آسیب بزند.
اینجا شاید سوال پیش بیاید که اگر ریشه گله و شکایت کردن در توقعات ماست، پس چطور میتوان توقعات را کنترل کرد؟ هر چه از خودمان و محیط، شناخت واقعبینانهتر و متواضعانهتری پیدا کنیم و در قضاوتهای خود، جایی برای شرایط سخت و ناگزیر دیگران بگذاریم، توقعات کمتری به سراغ ما میآید.
اینطوری گله کنید!
بهتر است قبل از شروع، حرفهایتان را با خود مرور کنید تا حاشیه نروید و در کوتاهترین زمان، موضوع اصلی ناراحتیتان را بگویید. اگر خوب صحبت کنید، نیاز به تکرار مجدد حرفها نیست.
برای بیان موضوع ناراحتیتان، باید به فکر استفاده از کلمات باشید؛ این یک هنر است. بهتر است لحن کلامتان از نیش و کنایه و مقایسه کردن دور باشد. صدای بلند و عصبانی، موضوع اصلی حرف شما را از دید طرف مقابل دور نگه میدارد، پس با احترام، صدای آرام و شمرده صحبت کنید.
خودتان بهطور مستقیم با فرد مورد نظرتان مثلاً رئیس، همسرتان، اقوام، دوستان و... صحبت کنید و واسطهها را کنار بگذارید. گاهی از حرف شما تا برداشت واسطه، کلی فاصله است و همین، کار را خرابتر میکند. اینکه مخاطب شما احساس کند مسئله شخصی او و شما را حالا کس دیگری هم میداند، ممکن است باعث عدم پذیرش اعتراضتان شود. بیان شکایت شما جلوی جمع، یکی از بدترین شیوههای ابراز ناراحتی است؛ تنهایی را برای بیان نظرتان انتخاب کنید.
اگر موضوع ناراحتی شما منطقی باشد و قبلاً آستانه شنیدن اعتراض طرف مقابل مثلاً فرزندتان یا همسرتان را پر نکرده باشید، بهتر است از زمان استفاده کنید و در نخستین فرصت، به بیان موضوع بپردازید تا گذشت زمان به آن حاشیه ندهد و احساسات منفیتان رشد نکند. در بیان موضوع، حتماً سهمی از اشتباه برای خود در نظر بگیرید تا مخاطب احساس تنهایی نکند و مثل بازجوها، پیدرپی او را متهم نکنید تا فرصت دفاع داشته باشد. احتمال برداشت اشتباه شما، همیشه هست.
این شکایت، منطقی است
اگر ریشه ناراحتی و شکایت شما در شمار گلههای غیرمنطقیای که ذکر شد، نیست و برای گفتن گله خود شرایط زیر را در نظر گرفتهاید، میتوانید خود را فرد گلهمند حساب نکنید و شکایت منطقیتان را ابراز کنید.
روزها و تعاملات خود را با دیگران به یاد آورید. آیا در ماه قبل، نسبت به افراد و موقعیتهای زیادی، احساس ناراحتی و نارضایتی داشتهاید؟ گاهی مرور تجربههای قبل، کمک خوبی است تا بدانید شما با چند نفر یا موقعیت مختلف به مشکل خوردهاید! اگر تعداد اینها زیاد است، احتمالاً شما هم به تغییراتی در نوع نگاه و قضاوتهایتان نیاز دارید. در غیر این صورت، شکایت شما ناشی از نگاه منفینگرتان نیست و جای تأمل دارد.
آیا نیت شما از بیان این گله، فقط ابراز یک احساس شخصی است یا اصلاح یک رابطه؟ گلههای غیرمنطقی، اغلب نتیجهگرا نیستند و برایشان فقط ابراز آن مهم است. برای همین، نوع بیان آن بهقدری تلخ و غیرقابل انعطاف میشود که جایی برای اصلاح رابطه باقی نمیگذارد. مثلاً به همسرتان که با وجود همه تلاشهایش، مشکل مالی دارد، نباید بگویید چرا دیگران باید روز زن طلا هدیه بگیرند و من هر سال فقط یک شاخه گل! پس گروههایی که در معرض خطر گلهمندی هستند را دوباره مرور کنید تا به نیت ناراحتیتان بیشتر آگاه شوید.
آیا مطرح کردن موضوع ناراحتی شما، اثری دارد؟ اگر نه، یا باید به فکر راه جدید ابراز باشید و یا با تمرکز بر موضوع ناراحتیتان، آن را برای خود بزرگ نکنید و خود را به پذیرش شرایط عادت دهید. پدری را فرض کنید که تمام عمر خود را به زحمت پیدا کردن نان حلال گذرانده و زمانی برای درس خواندن و... صرف نکرده است. اگر برای بیاطلاعی ایشان از هر موضوع روز دنیا بخواهید از او گله کنید، آیا اثری دارد؟
مطمئن شوید که وقتی میخواهید گله کنید، خوبیهای طرف مقابل را بهخاطر دارید. این راه خوبی است تا بدانید و مطمئن باشید که در حال پرخاشگری و عصبانیت و... نیستید.
چه کسانی در خطر گلهمندی هستند؟
یکی از گروه افرادی که در دام گله کردن غیرمنطقی میافتند، ایدهآلگراها هستند. آنها میخواهند که همه مطابق میلشان رفتار کنند، هیچ اشتباه و نقصی را منطقی نمیدانند یا جامعه و شرایط آرمانی را در ذهن خود میسازند و دائم واقعیت اطرافشان را با آن مقایسه میکنند. گاهی فکر میکنند که مثلاً در فلان کشور، سیستم آموزشی چنین است و چنان و در واقع صدای دهل را از دور میشنوند، یا ملاک ازدواجی برای خود در نظر گرفتهاند و طبق آن، همه موقعیتهای ازدواج خود را رد میکنند و گله دارند که چرا دخترها اینطوری یا پسرها آنطوری شدهاند؛ اما همیشه ایراد از جامعه نیست، بلکه بسیاری از اوقات، ملاکهای فرد است که غیرواقعی است. برای این گروه، بهترین راهکار، انتخاب واقعی الگو و معیار است و این را نباید فراموش کرد که مقایسه دو جامعه یا دو فرد، از اساس راه خوبی برای داوری یا گله کردن نیست.
گروه دیگری که از خطرات گله غیرمنطقی دور نمیمانند، پرتوقعها هستند. توقع ما را، شناخت ما از دیگران و جایگاهی که برای خود قائلیم، میسازد. فکرش را بکنید، هیچکس از یک نوزاد گله نمیکند که چرا راه نمیروی یا از یک کودک سوال نمیکند که چرا درآمدزایی خوبی نداری و... اینها یعنی شناخت ما از این گروهها، اجازه گلهکردن نمیدهد؛ اما اگر یک همکار از همکارش گله میکند که چرا به جبران رفتار قبلی من، شیفت من را قبول نمیکنی یا فرزندی از پول توجیبی کمش به پدر گله میکند، شاید نقطه آسیب را باید در خبر نداشتن از شرایط طرف مقابل هنگام قضاوت و گله دانست.
بهتر است اگر جزو این گروه هستید، به فکر شرایط احتمالی طرف مقابلتان باشید که او را برخلاف میلش مجبور به عدم همراهی با شما میکند؛ مثلاً پدری که بیپولی، او را مجبور کرده پول توجیبی کمی به نوجوان بدهد یا همکاری که مریضی اعضای خانوادهاش، امکان شیفت اضافه را از او گرفته است.
اما پرتوقعها علاوه بر آگاهی کم از شرایط اطرافیان، برای خودشان هم جایگاه بالایی قائل هستند که به آنها در شرایط غیردلخواه، اجازه گله میدهد. مدیر یک شرکت فکر میکند اگر به او بگویند باید در صف خرید بایستد، مراعات جایگاه او را نکردهاند، خواهرشوهر فکر میکند عروس خانواده نسبت به جایگاه او بیاحترامی کرده اگر دیرتر سلام کرده و...! چه خوب میشود به بهانه ترک گلههای غیرمنطقی، تمرین تواضع و فروتنی کنیم.
اگر به درمانگاه نهجالبلاغه سری بزنید، راهحلی که امیرالمومنین علی (ع) برای پرتوقعها بیان میکند، به کارتان خواهد آمد: «ای پسرم! نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار بده، پس آنچه را برای خودت دوست داری، برای دیگران نیز دوست بدار و آنچه را برای خود نمیپسندی، برای دیگران مپسند؛ ستم روا مدار، آنگونه که دوست نداری به تو ستم شود.»
گلههای غیرمنطقی، اغلب دامنگیر افرادی میشود که بین خود و دیگران یا جامعه، یک رابطه خطی فرض میکنند؛ یک بده و بستان؛ اما ما در مثلث روابط زندگی میکنیم. اگر خدا را هم در روابط خود به یاد داشته باشیم، به تعبیر روانشناسی، از سلامت روان بهتر و روابط بین فردی سالمتری برخوردار میشویم. فکرش را بکنید، خواهری که زحمت بزرگ کردن فرزندان خانواده را بعد از فوت والدین بهعهده داشته، یا فردی که واسطه ازدواج دو نفر بوده، اگر در زمانهای بعد، ناسپاسی از این اطرافیان ببیند، میتواند چقدر ناراحت شود و اگر بر اساس رابطه خطی به آنها خوبی کرده باشد، به نظرش ضرر کرده و حالا باید گلهمند باشد؛ اما با نگاه مثلثی به این موقعیتها (که ظاهراً جای دلخوری هم دارد) دیگر گلهمندی مطرح نخواهد بود. فردی که برای خدا، کار خوبی انجام دهد یا از بدی صرفنظر کند، طرف حساب خود را بالاتر از جامعه و افرادش میبیند که بخواهد آنها را پاسخگوی زحماتش بداند. به بیان دیگر، اگر کاری را برای خدا انجام دهیم، از اطرافیان متوقع نمیشویم که بخواهیم گله کنیم.
حافظ میگوید:
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار | که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند |